گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ادوار فقه
جلد اول
و به نام شدن کسانی در عهد صحابه بدین عنوان « فقاهت » -4 پدید آمدن عنوان
اشاره



در عهد پیغمبر (ص) تمام توجه به قرآن مجید و تعلیم و تعلّم آن میبوده و دانشمندان اسلامی در آن عصر کسانی بودهاند که قرآن
میکردهاند. «1» مجید را قرائت و اقراء
براي ایشان مناسبتر مینموده و بدین عنوان معروف میبودهاند. لیکن به حقیقت همان اشخاص « قاري » از این رو در آن عهد عنوان
تبدیل « فقیه » به منزلۀ فقیهان عهود بعد باید بشمار آیند و به عبارتی دیگر آن عنوانست که سیر تکامل کرده و در عهد لا حق بعنوان
یافته است.
بمعنی داناي احکام و تکالیف فرعی در عهد صحابه بر اشخاصی چند اطلاق میشده پس « فقیه » چنانکه از مواردي بر میآید لفظ
«.. در حقیقت این عنوان، کم و بیش از آن عهد مورد استعمال شده و کسانی در همان عهد بدین عنوان یاد گردیدهاند
در عهد صحابه کسانی مشخّص و معیّن بودهاند که مردم براي دانستن احکام فقهی و تکالیف دینی به ایشان مراجعه میکرده و
فتوي و رأي آنان را لازم الاتباع و مسلّم میدانستهاند.
______________________________
1) طبري، در کتاب تاریخ خود، در ذیل قصۀ عمر بن وهب جمحی (که با صفوان امیّه عهد بسته بود که از مکه به مدینه رود و )
پیغمبر را بکشد و پسر خود را که پس از جنگ بدر در دست مسلمین اسیر بود رها سازد و چون به مدینه و بمسجد نزد پیغمبر رفت
و پیغمبر (ص) بطور خبر از غیب باطن امر را آشکار ساخت و از قصد او خبر داد و در نتیجه به اسلام درآمد و از سر صدق شهادتین
« فقّهوا اخاکم فی دینه و اقراوه و علّموه القرآن و اطلقوا اسیره » : بر زبان راند) پیغمبر (ص) به اصحاب فرمود
479
یعقوبی در تاریخ خود، در ذیل شرح خلافت هر یک از سه خلیفه، فقیهان آن زمان را یاد کرده است.
کسی که در » : پس در ذیل خلافت ابی بکر (از ماه ربیع الاول سال 11 تا ماه جمادي الآخره سال 13 ه. ق) این مفاد را آورده است
زمان ابو بکر از او فقه گرفته میشد علی بن ابی طالب علیه السّلام و عمر بن خطّاب و معاذ بن جبل و ابیّ بن کعب و زید بن ثابت و
257 از 305
اللّ بن مسعود بوده.
􀀀
عبد ه
فقیهانی که در زمان عمر علم از » و در ذیل خلافت عمر (از جمادي الآخره سال 13 تا ذو الحجۀ سال 23 ه. ق) چنین افاده کرده
اللّ بن مسعود و ابی بن کعب و معاذ بن جبل و زید بن ثابت و ابو موسی اشعري و
􀀀
ایشان گرفته میشد علی بن ابی طالب (ع) و عبد ه
«. اللّ بن عباس بودهاند
􀀀
ابو درداء و ابو سعید خدري و عبد ه
فقیهان زمان او امیر المؤمنین علی » : در ذیل خلافت عثمان (از ذو الحجۀ سال 23 تا ذو الحجۀ سال 35 ه. ق) چنین افاده کرده است
اللّ بن عباس و ابو درداء و ابو سعید
􀀀
اللّ بن مسعود و ابی بن کعب و زید بن ثابت و ابو موسی اشعري و عبد ه
􀀀
بن ابو طالب و عبد ه
«. اللّ بن عمر و سلمان بن ربیع باهلی بودهاند
􀀀
خدري و عبد ه
این مختصري است در ذکر فقیهان و انساب و مدت » خود را بدین مضمون « طبقات الفقهاء » ابو اسحاق شیرازي پس از آن که کتاب
اعمار و زمان وفات و دلائل معلومات و فضائل ایشان و هم ذکر کسانی که از مکتب علمی آنان بهره برده از اتباع و اصحاب ایشان
تا اشخاصی که قول آنان را در انعقاد اجماع، اعتباري هست و به مخالفت ایشان اعتنائی باید شناخته آیند چه فقیه را جهل باین امور
نشاید و او را از دانستن آنها گزیري نیست پس نخست به فتواي صحابه ابتدا کردم و پس از آن فتوي تابعان و از آن پس تابعان
بدان که بیشتر از اصحاب که » : افتتاح کرده چنین افاده داشته است « تابعان را آوردم و پس از همه، فقیهان امصار و بلاد را یاد کردم
مصاحبت و ملازمت با پیغمبر (ص) میداشته
480
فقیه بودهاند چه طریق فقه در حقّ صحابه خطاب خدا و خطاب پیغمبر (ص) و آن چه از این دو تعقل میشده و هم افعال پیغمبر
(ص) و آن چه از آن به عقل میرسیده بوده است.
پس خطاب خدا که قرآن کریم باشد چون بلغت ایشان نزول یافته و اسباب و شئون نزول بر ایشان معلوم بوده منطوق و مفهوم و »
لم ینقل انّ أحدا من الصّحابۀ رجع » : گفته است « المجاز » منصوص و معقول آن را به خوبی میدانستهاند از این رو ابو عبید در کتاب
اللّ (ص).
􀀀
فی معرفۀ شیء من القرآن الکریم إلی رسول ه
و خطاب رسول خدا نیز بلغت آنان بوده پس معنی آن را میدانسته و مبهم و فحوي آن را میفهمیدهاند. »
و افعال آن حضرت، از عبادات و معاملات و سیاسات، همه در جلو چشم ایشان انجام مییافته پس آنها را مشاهده میکرده و »
میفهمیدهاند و چون مکرر میشده روح منظور و مقصود را بدست میآورده و باطن مراد و مفاد را میشکافتهاند از این رو پیغمبر
.« أصحابی کالنّجوم بأیّهم اقتدیتم اهتدیتم » : (ص) گفته است
هر کسی به اقوالی که ایشان از پیغمبر (ص) نقل کردهاند توجه کند و به افعالی که در عبادات و غیر آن از پیغمبر (ص) توصیف
نمودهاند تامل نماید ناگزیر به فقه همۀ آنان عالم و به فضلشان مقرّ و معترف میگردد جز این که همۀ ایشان به فتوي و حکم و
سخن در حلال و حرام مشهور نگشتهاند بلکه گروهی مخصوص از ایشان بفتاوي و احکام و تکلم در حلال و حرام اشتهار یافتهاند.
آنگاه از خلفاء چهارگانه شروع و نخست مدت خلافت و زمان حیات آنان را بدین گونه که ابو بکر دو سال و چند ماه خلافت
داشته و در سال 13 در سن 63 سالگی وفات یافته و عمر ده سال و چند ماه خلافت داشته و در سن 63 یا 55 سال وفات یافته و
عثمان 12 سال مگر چند روز، خلافت داشته و روز جمعه از ماه ذو الحجه از سال 36 به سن 89 یا 88 سالگی
481
کشته شده و علیّ علیه السّلام چهار سال و نه ماه و چند روز خلافت داشته و در سحر شب جمعه 17 ماه رمضان [؟] از سال چهلم به
سن 58 و به قولی 63 سال به شهادت رسیده است) نوشته و پس از آن مقام فقهی و فضائلی را که براي هر یک نقل گردیده یاد
کرده و سپس عده و گروهی دیگر از صحابه را نیز نام برده و شمهاي از حالات و مقامات ایشان را بطور اختصار آورده که در اینجا
258 از 305
مناسب است تلخیص و نقل شود.
ابو اسحاق، عهد صحابه را بدو بخش تقسیم کرده است بدین قرار:
-1 عهد اکابر صحابه.
-2 عهد احداث (جوانان) ایشان.
عهد نخست را از زمان رحلت پیغمبر (ص) تا سال پنجاه و هشتم یا پنجاه و هفتم که عائشه در آن سال وفات یافته امتداد داده و پس
از بیان حالات و شرح مقامات خلفاء چهارگانه اشخاص زیر را:
[طبقۀ اول از فقهاء صحابه]
اشاره
اللّ بن مسعود.
􀀀
-1 عبد ه
-2 ابو موسی اشعري.
-3 ابیّ بن کعب.
-4 معاذ بن جبل.
-5 زید بن ثابت.
-6 ابو درداء.
-7 عائشه.
نام برده و، تحت عنوان مستقل و مخصوص به ترجمۀ حال و تذکرة مقام هر یک از ایشان پرداخته است باین قرار:
-1 ابن مسعود
ابو عبد الرّحمن بن مسعود هذلی در سال سی و دوم هجري به سن شصت و اندي در مدینه وفات یافته است.
امّا بعد فانّی » : بروایت حارثۀ بن مضرب، عمر به اهل کوفه نوشته بوده است
482
اللّ و من شهد بدرا فاسمعوا لهما و اطیعوا فقد
􀀀
اللّ قاضیا و وزیرا و انّهما من نجباء اصحاب رسول ه
􀀀
قد بعثت إلیکم عمّارا أمیرا و عبد ه
.« آثرتکم بهما علی نفسی
و بروایت یزید بن عمیره چون معاذ جبل را حال احتضار پیش آمد بوي گفتند:
اللّ بن مسعود و عند
􀀀
التمسوا العلم عند اربعۀ: عند عویمر، ابی الدّرداء، و عند سلمان الفارسی و عند عبد ه » : ما را وصیتی کن پاسخ داد
.« علم القرآن و السّنّۀ » : و از علی علیه السّلام روایت شده که در بارة او گفته است « اللّ بن سلام
􀀀
عبد ه
شرحبیل گفته است: از ابو موسی سؤال شد که: مردي در گذشته و دختري و دختر پسري و خواهري از او به جا مانده است. پاسخ
داد که: نیمی از دارایی او به دختر و نیم دیگر به خواهرش باید داده شود و دختر پسر را هیچ سهمی نمیباشد. آنگاه گفته است:
دختر را نیمی از دارایی و دختر پسر را » : اللّ بن مسعود در این مسأله مراجعه شده او گفته است
􀀀
پس بعبد ه «!؟ این ابن مسعود فیتابعنی »
.« یک ششم (تا دو سیّم تکمیل شود) میرسد و باقی مانده، به خواهر مخصوص است
«.. لا تسئلونی عن شیء ما دام هذا الحبر فیکم » : چون این فتوي به ابو موسی نقل شده گفته است
جمعی زیاد از ابن مسعود علم فرا گرفتهاند که از آن جمله میباشد علقمه و اسود و شریح و عبیدة سلمانی و خوات و اعور.
259 از 305
-2 ابو موسی
اللّ بن قیس بن سلیمان اشعري در سال پنجاه و دو و به قولی چهل و دو در کوفه وفات یافته است.
􀀀
ابو موسی عبد ه
پیغمبر (ص) او را به یمن براي تعلیم قرآن فرستاد و عمر ولایت بصره به او داد.
اللّ و ابو موسی و ابیّ
􀀀
اللّ (ص) نصفهم اهل الکوفۀ (؟) عمر و علی و عبد ه
􀀀
کان العلم فی ستّۀ من اصحاب رسول ه » : مسروق گفته است
«. و زید بن ثابت
483
-3 ابیّ
ابو المنذر ابیّ بن کعب بن المنذر بن کعب از طایفۀ بنی نجار به قولی در سال بیست و دوم در زمان خلافت عمر در مدینه وفات
و به قولی دیگر در سال سی در زمان خلافت عثمان در مدینه مرده « الیوم مات سیّد المسلمین » : یافته و عمر در آن روز گفته است
است. عمر را با عباس در موضوع خانهاي که عباس در جنب مسجد میداشت اختلافی به میان آمد به محاکمه نزد ابیّ رفتند وي به
سود عباس و زیان عمر حکم کرد.
إِلّ هُوَ الْحَیُّ
􀀀
هَ ا 􀀀 ا إِل 􀀀 اللّ ل
􀀀
روایت شده است که ابیّ گفته است: پیغمبر (ص) از من پرسید کدام آیه را در قرآن اعظم میدانی؟ گفتم: هُ
لیهنک العلم فو الّذي نفسی بیده إنّ لها للسانا و شفتین تقدس الملک » : الْقَیُّومُ. پیغمبر (ص) دست مبارك به سینهام زد و چنین گفت
.« عند ساق العرش
من اصحاب پیغمبر (ص) را مساهمه و مقایسه کردم دیدم علم همه باین شش » : از مسروق نقل شده که این مضمون را گفته است
.« اللّ و ابیّ و ابی الدّرداء و زید بن ثابت منتهی میگردد
􀀀
تن: عمر و علیّ و عبد ه
-4 معاذ
ابو عبد الرحمن معاذ بن جبل بن عمرو بن اوس خزرجی به گفتۀ واقدي به سال هفدهم یا هجدهم در سنّ سی و چهار سالگی در
نواحی اردن وفات یافته است.
معاذ از کسانی است که پیغمبر (ص) او را به یمن گسیل داشته و بوي گفته است:
باز حضرت « اللّ
􀀀
بسنّۀ رسول ه » : جواب داده است «؟ فإن لم تجد » : حضرت فرموده است « اللّ
􀀀
بکتاب ه » : پاسخ داده است «؟ بم تقضی »
اللّ
􀀀
الحمد للّه الّذي وفّق رسول رسول ه » : پس پیغمبر (ص) فرموده است « أجتهد رأیی » : پاسخ داده است «؟ فإن لم تجد » : فرموده است
« اللّ
􀀀
لما یرضاه رسول ه
484
و لا یبعث للقضاء الّا عالما و لانه لما سئل بیّن طرق الاحکام و اجاد و احسن و أخبر » ابو اسحاق در این زمینه چنین افاده کرده است
.« اللّ تعالی علیه
􀀀
اللّ و حمد ه
􀀀
انه یجتهد رأیه فاقرّه رسول ه
از ابو مسلم خولانی این مضمون روایت « من اراد ان یسأل من الفقه فلیأت معاذ بن جبل » : عمر در یکی از خطبههاي خود گفته است
بشهر حمص در آمدم سی و دو تن از اصحاب پیغمبر (ص) را دیدم حلقه زده و در میان ایشان جوانی را » : شده که گفته است
مشاهده کردم، دندانهایش سفید و برّاق و چشمهایش سرمه کشیده و چون قومرا در چیزي شک و درماندگی پیش میآمد رو به او
میآوردند و از وي پرسش میکردند از شخصی پرسیدم:
260 از 305
.« این جوان کیست؟ گفت: معاذ بن جبل میباشد
-5 زید
ابو سعید، و به قولی ابو عبد الرحمن، زید بن ثابت بن ضحّاك خزرجی هنگام قدوم پیغمبر (ص) به مدینه یازده سال داشته و در
سال چهل و پنجم در مدینه وفات یافته است.
ابن عباس رکاب زید بن ثابت را گرفت. زید گفت: آیا رکاب مرا میگیري با این که » : شعبی این مضمون را در بارة او گفته است
من اراد أن یسأل من الفرائض فلیات » : عمر در خطبهاي گفته است « هکذا نصنع بالعلماء » : تو پسر عمّ پیغمبري!؟ ابن عبّاس جواب داد
.« زید بن ثابت
اللّ و عتبۀ بن مسعود و عروة بن زبیر و ابو بکر
􀀀
اللّ بن عبد ه
􀀀
ده تن از فقیهان مدینه: سعید بن مسیّب و ابو سلمۀ بن عبد الرحمن و عبید ه
بن عبد الرحمن و خارجۀ بن زید و سلیمان بن یسار و ابان بن عثمان و قبیصۀ بن ذؤیب از زید بن ثابت فقه را گرفته و شاگرد او
بشمارند.
485
-6 ابو درداء
ابو درداء عویمر (و به قولی عویم بن زید) و (به قولی عویمر بن حارث) در سال سی و یک یا سی و دو در شام وفات یافته است.
اللّ بن مسعود) و عویمر، ابی الدّرداء، و سلمان و عبد
􀀀
التمسوا العلم عند ابن امّ عبد (عبد ه » : معاذ بن جبل در حال احتضار گفته است
« اللّ بن سلام
􀀀
ه
-7 عائشه
عائشه دختر ابی بکر در سال پنجاه و هشت و به قولی پنجاه و هفت در مدینه وفات یافته است.
عروة بن زبیر بیش از ما نزد عائشه براي استفاده میرفت و عائشه از همۀ مردم بحدیث و » : قبیصۀ بن ذؤیب این مضمون را گفته است
قرآن و سنّت اعلم بود. و من چهار سال پیش از مرگ وي گفتم اگر عائشه بمیرد من بر هیچ چیز متأسف نخواهم بود مگر بر این که
.« کاش میبودم و از وي میپرسیدم
[طبقۀ دوم از فقهاء صحابه]
اشاره
ثمّ حصل علم هؤلاء فی طبقۀ أخري من أحداث الصّحابۀ رضی » ابو اسحاق، به ختم ترجمۀ عائشه، عصر اکابر صحابه را بدین عبارت
خاتمه داده و از احداث ایشان ترجمۀ اشخاص زیر را بترتیب آورده است: « اللّ عنهم
􀀀
ه
-1 ابن عباس 2- ابن عمر 3- ابن زبیر 4- ابن عمرو عاص
-1 ابن عباس
اللّ بن عبّاس بن عبد المطّلب بن هاشم بن عبد مناف پسر عمّ پیغمبر (ص) میباشد که در هنگام رحلت پیغمبر (ص)
􀀀
ابو العباس عبد ه
261 از 305
سیزده ساله بوده و در سال شصت و هشت به سنّ هفتاد و یک سال در طائف وفات یافته است.
486
إنّک لأصبح فتیاننا » : دعا کرده است عمر به او گفته است « اللّ فقّهه فی الدّین و علمه التأویل
􀀀
همّ » پیغمبر (ص) در حقّ او بدین عبارت
.« اللّ
􀀀
وجها و أحسنهم خلقا و أفقههم فی کتاب ه
از ابن عباس جمعی زیاد، فقه فرا گرفتهاند. از آن جمع است عطاء بن ابی رباح و مجاهد و سعید بن جبیر و عکرمه و میمون بن
مهران.
.« حدّثنی البحر » : عطاء وقتی حدیثی از ابن عباس نقل میکرده میگفته است
-2 ابن عمر
اللّ بن عمر بن الخطّاب در سال هفتاد و چهار یا هفتاد و سه و به قولی هفتاد و دو به سن هشتاد و چهار سال در
􀀀
ابو عبد الرحمن عبد ه
مکّه وفات یافته است.
ابن عمر پس از رحلت پیغمبر (ص) شصت سال در موسم به مردم، فتوي » : مالک در بارة ابن عمر این مضمون را گفته است
ابو اسحاق همدانی گفته است: نزد ابن ابی لیلی، در خانهاش، بودیم که ابو سلمۀ بن عبد الرحمن وارد « میگفت و از پیشوایان بود
شد و گفت: به عقیدة شما عمر اعلم بود یا پسرش؟ حاضران گفتند: عمر. ابو سلمه گفت: عمر در زمانی میزیست که او را اقران و
نظائر زیاد میبود لیکن پسرش را در زمان خود مانند و نظیري نبود!
-3 ابن زبیر
اللّ بن زبیر بن عوّام بن خویلد، نخستین کسی است که پس از هجرت مسلمین به مدینه در آنجا
􀀀
ابو بکر (به قولی ابو خبیب) عبد ه
اللّ عمر
􀀀
بدنیا آمده و اصحاب پیغمبر (ص) در هنگام ولادت او تکبیر گفتهاند. در سال هفتاد و سه در مکّه کشته شد. وقتی عبد ه
تکبیر اهل شام را براي کشتن او شنید گفت:
آنان که بر ولادت او تکبیر گفتند از اینان که بر کشتن وي تکبیر میگویند بهترند.
487
-4 ابن عمرو عاص
اللّ بن عمرو بن عاص به سال هفتاد و هفت و به گفتۀ قتیبی به سال شصت و پنج به سن هفتاد و دو سال در مصر در گذشته
􀀀
عبد ه
است.
اللّ بن یحیی
􀀀
اللّ انصاري و رافع بن خدیج و سلمۀ بن اکوع و ابو واقد لیثی و عبد ه
􀀀
ابو سعید خدري و ابو هریره دوسی و جابر بن عبد ه
اللّ بن عمرو بن عاص فقه فرا گرفتهاند.
􀀀
که همه از صحابه میباشند از جمله کسانی هستند که از عبد ه
اللّ انصاري و چند تن
􀀀
ابن عباس و ابن عمر و ابو سعید خدري و ابو هریره و جابر بن عبد ه » : زیاد بن مینا این مضمون را گفته است
دیگر از قبیل ایشان از اصحاب پیغمبر (ص) از زمان وفات عثمان تا زمان وفات خود در مدینه براي مردم فتوي میگفتند و از پیغمبر
اللّ
􀀀
(ص) حدیث میآوردند لیکن در میان آن همه، مرجع فتوي ابن عباس بود و ابن عمر و ابو سعید و ابو هریره و جابر بن عبد ه
اللّ عمرو عاص، به مناسبت این که
􀀀
اللّ زبیر و عبد ه
􀀀
اللّ عمر و عبد ه
􀀀
اللّ عباس و عبد ه
􀀀
از این چهار تن از احداث صحابه: عبد ه « انصاري
تعبیر میشود و چون ایشان در گذشتند کار فتوي و فقه در کشورهاي اسلامی بدست موالی « عبادله » اللّ بوده، بعنوان
􀀀
نامشان عبد ه
262 از 305
افتاد. «1»
هو أحد النّفر الّذین بعث » : اللّ مغفل مزنی بوده. حسن بصري در بارة او گفته است
􀀀
از جمله کسانی که فقه از ایشان نقل شده عبد ه
اللّ یکی از کسانی است که عمر ایشان را به بصره فرستاده تا به مردم آنجا فقه بیاموزند.
􀀀
عبد ه « إلینا عمر لیفقهوا اهل البصرة
و از آن جمله است عمران بن حصین اسلمی خزاعی که وي را نیز عمر براي تعلیم فقه به مردم بصره بدانجا فرستاده است.
______________________________
و منسوب به شخص یا به قبیلهاي عربی بودهاند. « مولی » 1) کسانی که عرب خالص نبوده و باصطلاح )
488
در میان صحابه جز اینان که به تفصیل نامشان برده و ترجمۀ » : ابو اسحاق شیرازي پس از نقل این قسمت چنین افاده کرده است
میباشد که از ایشان فقه و فتوي نقل گردیده است: « خلقی بسیار » ، حالشان آورده شد
اللّ و زبیر بن عوّام و سعد بن ابی وقّاص و سعید بن زید و عبد الرّحمن بن عوف و ابو عبیدة جرّاح و
􀀀
از مردان مانند طلحۀ بن عبید ه
حذیفۀ الیمان و حسن و حسین و معاویه و عمرو عاص و خالد ولید و مسعود بن مخرمه و ضحّاك بن قیس و عمّار یاسر و ابو ذر
غفاري و ابو نضرة غفاري و سلمان فارسی و عبادة بن صامت و شدّاد بن اوس و فضالۀ بن عبید انصاري و ابو مسعود بدري و ابو
ایّوب انصاري و ابو قتادة انصاري و ابو طلحۀ انصاري و ابو اسید بن مالک و نعمان بن بشیر و براء بن عازب و زید بن ارقم و ابو
اللّ بن ابی اوفی اسلمی و واسلۀ بن اسقع لیثی و ابو امامۀ باهلی و عقبۀ بن عامر جهنی و سمرة
􀀀
حمید اسلمی و ابو بردة اسلمی و عبد ه
بن جندب فزاري و افرادي دیگر مانند ایشان.
و از زنان: فاطمه دختر پیغمبر (ص) و حفصه دختر عمر و امّ سلمه و امّ حبیبه و اسماء دختر ابی بکر و امّ الفضل دختر حارث و امّ
این بود خلاصه آن چه ابو اسحاق در بارة فقیهان عهد صحابه که به گفتۀ او این عهد در بین سال نود تا سال « هانی دختر ابو طالب
صد انقراض یافته، آورده است.
اشخاصی را که ابو اسحاق بعنوان فقیه در این عهد، به اجمال یا به تفصیل، یاد کرده شاید، کم یا بیش، از این لحاظ چنان باشند که
او گفته و آورده است یعنی در آن عهد، تا حدّي، مأخذ فقه و مرجع فتوي بودهاند و از این باب بر او ایرادي نیست لیکن در همان
عهد کسانی دیگر مرجع و مأخذ بودهاند که باید مراتب فقه و فضل ایشان نیز به تفصیل یاد میگردید. از جمله سلمان پارسی
از فقیهان نام او را گنجانده در صورتی که سلمان به اعتبار فقاهت نیز از کسانی « خلقی بسیار » میباشد که ابو اسحاق در طیّ تعدید
است که باید
489
تحت عنوانی مستقل نام برده میشد و نسبت به فضایل او ترجمۀ جداگانه بعمل میآمد چه بنقل خود ابو اسحاق از معاذ بن جبل لا
التمسوا العلم عند اربعۀ: عند عویمر، ابی الدّرداء، و عند » : اللّ مسعود و ابو درداء بوده که معاذ گفته است
􀀀
اقل سلمان در ردیف عبد ه
.« اللّ بن سلام
􀀀
اللّ بن مسعود و عند عبد ه
􀀀
سلمان الفارسی و عند عبد ه
پیغمبر (ص) چنان میبود که براي » : خود نخست این مضمون را گفته « دائرة المعارف » فاضل معاصر مصري فرید وجدي در کتاب
قوم و امّت خود احکام فقه را از قرآن استخراج و تشریح میکرد پس گروهی آنها را فرا میگرفتند و به آنها عمل میکردند و به
چون پیغمبر (ص) درگذشت ابو بکر به جاي او نشست به آن چه از پیغمبر (ص) در آن باره چیزي شنیده و از » . عامّه تعلیم میدادند
آن آگاه بودهاند مراجعه میداشت و چون موردي پدید میآمد که از پیغمبر (ص) چیزي در آن موضوع بدست نمیآمد رأي
.« خویش را بکار میبرد خلفاء بعد از ابو بکر نیز همین شیوه را پیش گرفته و بر این سیره رفتند
در همان اثناء مردانی از اهل اسلام بر جمع آوري فقه و ضبط نواحی و اطراف آن همت » : پس از این قسمت چنین افاده کرده است
263 از 305
گماشته و بدان مشغول بودند، در میان ایشان، پس از خلفاء راشدین، اشخاص زیر در فقه، تفوّق یافته و بدان اشتهار پیدا کردهاند:
اللّ بن مسعود و معاذ بن جبل و عمّار بن یاسر و حذیفۀ بن الیمان و زید بن ثابت و
􀀀
عبد الرّحمن بن عوف و ابیّ بن کعب و عبد ه
از امیر المؤمنین علیّ علیه السّلام روایت شده که در بارة « سلمان فارسی او ابو درداء و ابو موسی اشعري که همۀ ایشان از صحابهاند
سلمان » : و هم حضرت صادق علیه السّلام در حقّ او گفته است « إنّ سلمان أدرك العلم الاوّل و الآخر » : سلمان گفته است
490
سیّد بحر العلوم در ««2» انّ سلمان بحر لا ینزف » : و نیز از آن حضرت این روایت است ««1» ادرك العلم الاوّل و الآخر و هو لا ینزح
ما نشأ فی الاسلام رجل من کافّۀ النّاس افقه من » : از فضل بن شاذان حکایت شده که او میگفته است » : رجال خود چنین افاده کرده
پس از جمع قرآن که به » ابن شهرآشوب نقل کرده که در آنجا این مفاد آورده شده « معالم العلماء » و همو از کتاب « سلمان الفارسی
«. وسیلۀ علی علیه السّلام انجام یافته نخستین کسی که در اسلام تصنیف کرده سلمان پارسی بوده است
حال او در علوّ شأن و » : اللّ ممقانی در رجال خود در طیّ ترجمۀ سلمان چنین افاده کرده است
􀀀
دانشمند معاصر مرحوم شیخ عبد ه
جلالت قدر و بزرگی منزلت و بلندي مرتبت و وفور علم و تقوي و زهد و عقل از آن مشهورتر است که به تحریر نیاز افتد یا به
تقریر انضباط یابد چگونه چنین نباشد و حال این که قاطبۀ اهل اسلام را بر علوّ شأن او اتفاقست..
او را معصوم دانسته.. « سلمان منّا أهل البیت » بلکه محی الدین به استناد حدیث نبوي
استیفاء آن چه در حقّ سلیمان وارد شده به تدوین کتابی مستقل نیاز دارد و اگر نه آن بود که ما متعهد شده و بر خود لازم
ساختهایم آن چه را در کتب رجال میباشد استیفاء کنیم
______________________________
1)- رجال ممقانی. )
« حدّثنا عن اصحابک » : 2)- فوائد رجالیه سیّد بحر العلوم. ابو نعیم در طی روایتی از علی (ع) که به آن حضرت گفته شده است )
قالوا: «؟ قال عن أيّ اصحابی » : چنین آورده است
عن اصحاب محمّد (ص). قال: کلّ اصحاب محمّد (ص) اصحابی فعن أیّهم؟ قالوا: عن الّذین رأیناك تلطفهم بذکرك و ال ّ ص لاة
علیهم دون القوم. حدّثنا عن سلمان. قال: من لکم بمثل لقمان الحکیم؟ ذاك امرؤ منّا و إلینا اهل البیت. ادرك العلم الاول و العلم
.« الآخر و قرء الکتاب الاوّل و الکتاب الآخر. بحر لا ینزف
491
همانا ترجمۀ سلمان را، چون مانند خورشید از توصیف بینیاز میباشد، ترك میکردیم لیکن براي جلب توفیق و برکت و میمنت و
هم به رعایت التزام بعهد، آن چه در این موضوع در کتاب رجال مزبور (رجال کشّی) میباشد مسطور میداریم و بقیه را به آخر
«. احاله میدهیم « نفس الرحمن فی فضائل سلمان » و بکتاب « بحار الأنوار » جلد ششم و جلد هشتم از کتاب
کشّی در رجال خود روایاتی زیاد در مدح سلمان آورده و همان روایات را ممقانی نیز نقل کرده است.
کان زید بن صوحان » : خطیب بغدادي (متوفی در 463 ه. ق) در تاریخ خود (ذیل ترجمۀ زید بن صوحان) به اسناد خود آورده است
یقوم اللّیل و یصوم النّهار و اذا کانت لیلۀ الجمعۀ احیاها.. فبلغ سلمان ما کان یصنع. فاتاه فقال این زید؟ قالت امرأته: لیس هاهنا. قال:
فانّی اقسم علیک لمّا صنعت طعاما و لبست محاسن ثیابک ثمّ بعثت إلی زید قال: فجاء زید فقربت الطعام. فقال سلمان: کل یا زیید
انّ لعینک علیک حقّا و انّ لزوجتک علیک «1» قال: إنّی صائم. قال: کل یا زیید لا ینقص (او تنقص) دینک. انّ شرّ السّیر، الحقحقۀ
«. حقّا. کل یا زیید! فاکل و ترك ما کان یصنع
مجلسی، در جلد ششم بحار، روایاتی زیاد در بارة فضائل علمی و اخلاقی سلمان آورده که از آن جمله روایت زیر را که از کتاب
264 از 305
نقل کرده بطور خلاصه در اینجا میآوریم: ابن نباته از علی علیه السّلام پرسیده است که در بارة سلمان چه میگویی؟ « اختصاص »
اللّ تبارك و تعالی من العلوم به أوّلها و آخرها
􀀀
ما اقول فی رجل خلق من طینتنا و روحه مقرونۀ بروحنا؟! خصّه ه » : در پاسخ گفته است
آنگاه این مضمون را فرموده است: نزد پیغمبر (ص) رفتم سلمان را جلو آن حضرت نشسته « و ظاهرها و باطنها و سرّها و علانیتها
یافتم اعرابی وارد شد و سلمان را از جاي خود دور کرد در آنجا نشست، پیغمبر (ص)
______________________________
1) الحقحقه: المتعب من السّیر. و قیل: ان تحمل الدّابّۀ علی ما لا تطیقه. (عن النّهایۀ) )
492
اللّ
􀀀
أ تنحّی رجلا یحبّه ه » : چنان خشمگین شد که عرق از پیشانیش چکید و چشمهایش سرخ گردید پس به اعرابی چنین گفت
تبارك و تعالی فی السّماء و یجبّه رسوله فی الأرض؟! یا أعرابی! أ تنحی رجلا ما حضرنی جبرئیل إلّا أمرنی عن ربّی عزّ و جلّ ان
أقرأه السّلام یا أعرابی! أنّ سلمان منّی. من جفاه فقد جفانی و من آذاه فقد آذانی..
«.. اللّ ، تبارك و تعالی، قد أمرنی أن أطلعه علی علم المنایا و البلایا و الأنساب و فصل الخطاب
􀀀
یا أعرابی! لا تغلطنّ فی سلمان فانّ ه
بهر حال سلمان از اکابر دانشمندان صحابه بشمار میرود که بسیار به جا بود که بطور مستقل عنوان و ترجمه میشد. سلمان از طرف
خلیفۀ دوم بر مدائن ولایت داشته و در همان زمان و در همان جا به سنّی بسیار طولانی (دویست و پنجاه تا سیصد و پنجاه سال! گفته
شده) وفات یافته است.
هنگامی که بر مداین امارت داشته مردي که چیزي خریده بوده است به سلمان رسیده و گفته است: اي حمّال! این بار را با من بردار
و به خانهام بیاور سلمان بر داشته و به راه افتاده است مردم که به او میرسیدهاند میگفتهاند: امیر! آن را بما بده تا بیاوریم میگفته
است: به خدا سوگند او را جز حمال! نباید بردارد. صاحب بار چون او را شناخته پوزش خواسته و هر چه کرده است که بار را بگیرد
نتوانسته تا سلمان آن را به منزل وي رسانده است!.
سهل بن حنیف و برادرش عثمان و عمّار یاسر و حذیفۀ بن یمان و ابو رافع و خالد بن سعید بن عاص و عبادة بن صامت نیز همه از
اکابر صحابه و از فقهاء کبار بشمارند. و از مراجعه به ترجمۀ ایشان مقام علمی و درجۀ فضلشان به خوبی معلوم میگردد غالب اینان
از طرف پیغمبر (ص)، یا خلفاء، به ولایت محل یا تصدي عملی برگزیده و مشغول بودهاند و این خود دلیلی است کافی براي پی
بردن به عظمت علم و علوّ شأن ایشان براي نمونه مختصري از ترجمۀ حال ابو رافع و خالد بن سعید و عبادة بن صامت که شاید به
اندازة عمّار یاسر و حذیفۀ و دو پسر حنیف شهرت نداشته باشند در اینجا آورده میشود:
493
[بیوت شیعه]
-1 ابو رافع
چنین افاده کرده است: « آل ابو رافع » شروع کرده در ذیل عنوان « آل ابو رافع » خود که آن را از « فوائد رجالیۀ » علامۀ بحر العلوم در
ابو رافع بندة پیغمبر (ص) بوده که » از رفیعترین بیوت شیعه و عالی شأنترین و از قدیمترین آنها از لحاظ اسلام و ایمان میباشد »
عبّاس بن عبد المطلب او را در مکّه به پیغمبر (ص) بخشیده و هنگامی که بشارت اسلام آوردن عباس به پیغمبر (ص) رسیده پیغمبر
(ص) او را آزاد ساخته است.
در اسم ابو رافع اختلاف شده: برخی ابراهیم و برخی اسلم گفتهاند. »
و بیعت « عقبه » ابو رافع از کسانی میباشد که در آغاز دعوت پیغمبر (ص) در مکّ ه اسلام را پذیرفته و در هر دو بیعت: بیعت
265 از 305
حاضر بوده و بیعت کرده. ،« رضوان »
مهاجرت کرده و با پیغمبر (ص) در جنگها « مدینه » و « حبشه » : نماز گزارده. و بدو هجرت ،« کعبه » و « بیت المقدس » : و هم بدو قبله
حاضر بوده و امیر المؤمنین علی علیه السّلام را ملازمت داشته و با آن حضرت به کوفه رفته و با این که پیر و شکسته شده بوده و
هشتاد و پنج سال عمر داشته است در جنگها در رکاب آن حضرت حضور مییافته و در کوفه بیت المال بدست او بوده است. و
پس از شهادت علی علیه السّلام به مدینه برگشته و چون هنگام مهاجرت به کوفه و ملازمت علی علیه السّلام خانه و زمین خود را
فروخته و موقع مراجعت خانه و زمینی نداشته حضرت حسن علیه السّلام نیمی از خانۀ علی علیه السّلام را به او داده و زمینی در
اللّ رسیده و معاویه آن را به صد و هفتاد هزار دینار! از وي
􀀀
عوالی مدینه (بالاي شهر) بوي بخشیده که همان زمین به فرزندش عبید ه
خریده است.
ابو رافع مردي عالم بوده، و نجاشی او را از جملۀ سلف صالحین که در تصنیف و تألیف تقدّم داشتهاند بشمار آورده و گفته است: »
میباشد. « کتاب السّنن و الأحکام و القضایا » او را کتابی است که از امیر المؤمنین علی علیه السّلام آن را روایت کرده و آن
ابو رافع را دو پسر است: علی و عبید الله که هر دو از اصحاب علی علیه السّلام و کاتب آن حضرت بودهاند. عبید الله در عداد »
خواص اصحاب آن حضرت بشمار رفته است.
494
بوده است. « من شهد معه » گفته شده عبید الله را کتابی در قضایاي امیر المؤمنین و کتابی دیگر در « اختصاص » و « چنانکه در خلاصه »
«.. علی بن ابو رافع هم از خیار شیعه است. او را کتابی در فنون فقه: وضوء و نماز و دیگر ابواب آن، بوده است
نجاشی نیز کتاب خود را از ابو رافع شروع کرده و ترجمۀ او را به تفصیل، که غالب آن را بحر العلوم نقل کرده، آورده از جمله در
أیّها النّاس من احبّ أن ینظر إلی أمینی علی » : طیّ آن حدیث را روایت کرده که در ذیل آن این جمله از پیغمبر (ص) میباشد
و هم نجاشی روایت کرده که چون با علی علیه السّلام به خلافت، بیعت شد و معاویه « نفسی و أهلی فهذا ابو رافع امینی علی نفسی
در شام به مخالفت برخاست و طلحه و زبیر پیمان بشکستند و به بصره گریختند، ابو رافع گفت: این گفتۀ پیغمبر است که علی به
زودي در راه خدا بحق مقاتله خواهد کرد پس خانه و زمینی که در خیبر داشت بفروخت و با این که هفتاد و پنج سال از عمرش
الحمد للّه لقد أصبحت لا احد بمنزلتی لقد بایعت البیعتین: » : گذشته و پیر شده بود با علی علیه السّلام از مدینه بیرون رفت و گفت
بیعۀ العقبۀ و بیعۀ الرضوان. و صلّیت القبلتین و هاجرت الهجر الثّلاث:
«.. اللّ إلی المدینۀ و هذه الهجرة مع علی بن ابی طالب إلی الکوفۀ
􀀀
هاجرت مع جعفر إلی ارض الحبشه و هاجرت مع رسول ه
نقل کرده « أسد الغابۀ » فاضل ممقانی نیز غالب آن چه را نجاشی و بحر العلوم آوردهاند آورده بعلاوه در بارة نام ابو رافع از کتاب
که به قولی نامش ثابت و به قولی دیگر هرمز بوده است.
-2 خالد بن سعید
ابن عبد البرّ و ابن منده و ابو نعیم او » : در ترجمۀ خالد چنین افاده کرده است « تنقیح المقال » دانشمند معاصر مرحوم ممقانی در کتاب
« را از صحابه شمردهاند. سیّمین یا چهارمین یا پنجمین کسی است که به پیغمبر (ص) گرویده و به اسلام در آمده است
495
خود در ترجمۀ خالد آورده (از نقل خوابی که باعث تشرّف خالد به اسلام شده « فوائد رجالیّه » آنگاه همۀ آن چه را بحر العلوم در
و با ابو بکر اسلام آورده و از آزاري که پدرش به او کرده و از مهاجرت او به حبشه و مراجعتش با جعفر و سائر مهاجران حبشه در
هنگامی که پیغمبر (ص) در خیبر بوده و از رفتن ایشان به خیبر و وصول آنان بدانجا پس از فتح خیبر و سهیم ساختن پیغمبر (ص)
266 از 305
ایشان را در غنائم و ادراك خالد فتح مکّه و جنگ حنین و طائف و تبوك را) نقل کرده و قسمتی از کتاب مجالس المؤمنین تألیف
اللّ (که بر حسن حال خالد و برادرش ابان بن سعید بعد از وفات پیغمبر (ص) و خیریّت مآل ایشان دلالت دارد) و هم
􀀀
قاضی نور ه
خطبهاي را، که در آغاز بیعت جمعی با خلیفۀ اول، در مقام مخالفت با او، در روز جمعه انشاء کرده، و بحر العلوم نیز عین آن را
ذکر نموده، آورده است.
بهر جهت خالد از قدماء اصحاب بوده و به واسطۀ علم و عمل، از جانب پیغمبر (ص) جبایت صدقات را متولّی گشته و در آن عمل
باقی و برقرار بوده تا خبر رحلت پیغمبر (ص) بوي رسیده در آن وقت کار جبایت را وا گذاشته و به مدینه باز گشته و ملازمت علی
علیه السّلام را اختیار کرده و تا از او بیعت گرفته نشده بیعت نکرده است.
-3 عباده
عبادة بن صامت را ابن عبد البرّ و ابن منده و ابو » : فاضل ممقانی در ترجمۀ عبادة (بر وزن سعادة) بن صامت چنین افاده کرده است
نعیم و ابن حجر از اصحاب پیغمبر (ص) شمرده شیخ نیز در رجال خود چنین آورده است:
حضرت رضا علیه السّلام، بنا بروایت کتاب خصال، در حقّ عبادة این مضمون را گفته است: »
عباده از اشخاصی است که بر منهاج پیغمبر (ص) رفته و تغییر و تبدیلی پیش نیاورده است.
496
میباشد که در زمان حیات پیغمبر «1» پیغمبر (ص) او را بر جبایت بعضی از صدقات، متولّی و عامل قرار داده و او یکی از پنج کس
(ص) قرآن را جمعآوري کردهاند. عبادة به اهل صفّه قرآن، تعلیم میکرده و هم او از کسانیست که چون مسلمین شام را گشودند
عمر ایشان را براي تعلیم قرآن و آموختن فقه و یاد دادن دین به شام فرستاد: پس او در حمص بدین وظیفه قیام داشت و ابو درداء
در دمشق این مهم را انجام میداد و معاذ بن جبل در فلسطین به تعلیم پرداخت و پس از چندي عباده به فلسطین رفته و به تعلیم قرآن
و احکام دین مشغول شده است.
اوزاعی در بارة عباده گفته: او نخستین کسی است که در فلسطین منصب قضاء یافته و آن شغل را متصدي بوده است. عباده مردي »
تنومند و بلند بالا بوده به حدي که برخی گفتهاند: درازي هیکل اندام او بده وجب میرسیده است!! عباده در سال سی و چهار
«. هجري به سن هفتاد و دو سال ( 72 ) در رمله و به قولی در بیت المقدّس وفات یافته است
______________________________
در خصوص کسانی که در عهد پیغمبر (ص) به جمع قرآن مجید پرداختهاند چند روایت و قول، « الاتقان » 1)- سیوطی در کتاب )
نقل کرده که هم از لحاظ مجموع عدد و هم از لحاظ اشخاص معدود میان آن اقوال، اختلافست: از آن جمله از ابن ابی داود، به
اللّ (ص) خمسۀ من الانصار: معاذ
􀀀
جمع القرآن علی عهد رسول ه » : سندي حسن، از محمد بن کعب قرظی روایت کرده که گفته است
پس از این « اتمام الدّرایۀ لقرّاء النقایۀ » و همو در کتاب «. بن جبل و عبادة بن صامت و ابیّ بن کعب و ابو درداء و ابو ایّوب الانصاري
اشتهر بحفظ القرآن و اقرائه من الصحابۀ: عثمان و علی و ابیّ و زید و ابن مسعود و ابو الدّرداء و معاذ و ابو زید » : که گفته است
اللّ علیه و سلم؟
􀀀
اللّ صلّی ه
􀀀
سالت انس بن مالک من جمع القرآن علی عهد رسول ه » : از قتاده روایت آورده و گفته است « الانصاري
فقال اربعۀ کلهم من الانصار:
« ابیّ بن کعب و معاذ بن جبل و زید بن ثابت و ابو زید
ادوار فقه (شهابی)، ج 1، ص: